خاطره ای از دکتر محمد حسن گنجی به قلم زردشت هوش ور

به عنوان مقدمه موضوع بد نیست بدانید ، استاد دکتر گنجی ( پدر جغرافیای نوین ایران) اهل بیرجند هستند. منطقه ای با آّ و هوای خشک که آب در آن سرزمین حکم کیمیا دارد.

نویسنده جسته و گریخته حدود 6 سال افتخار شاگردی ایشان را داشته ام. در یکی از جلسات درس که موضوع اهمیت آب بود، ماجرایی بیان کردند که به بازگو کردنش می ارزد:

” وقتی برای تحصیل به انگلیس رفته و دانشجو شدم، هر زمان که به دستشویی می رفتم می دیدم تمام شیرهای دستشویی باز است و آب فراوانی هدر می رود. پس بلافاصله شیرها را می بستم.

در یکی از روزها که به دستشویی رفته و طبق عادت و روال روزهای پیش شیرها را بستم، یکی از مستخدمین که کشیک مرا می کشید، مرا به دفتر رئیس دانشکده برد و به او گفت: این دانشجو را به هنگام ارتکاب به جرم دیدم و به نزد شما آوردم.”

… رئیس دانشکده اسم و مشخصات مرا یادداشت کرد تا بعدا

چند روز بعد در تابلوی اعلانات خواندم که باید در روز … ساعت … به دفتر دانشکده خودم را معرفی کنم. در زمان تعیین شده به محل مورد نظر رفتم و دیدم تعدادی از استادان جلسه ای برای تعیین تکلیف من تشکیل داده اند. یک به یک سئوالاتی از من کردند. سئوالات بیشتر در خصوص علت بستن شیرهای آب بود. نتیجه این جلسه به ضرر من بود، یکی از استادان در جلسه پرسید اهل کدام کشوری؟ کدام استان و کدام شهر؟ همه را جواب دادم.

او با صدای بلند خندید و به اساتید حاضر گفت: این دانشجو از منطقه ای آمده است که آب در آنجا حکم کیمیا دارد. ازاینکه شیرهای آب دستشویی همیشه باز است دریغش آمده بده. پس از اینجهت شیرها را می بشته. او مقصر نیست. با فرهنگ ما ناآشناست

استاد گنجی در پایان صحبتهایشان گفتند، در آن دانشگاه و آن منطقه اگر شیرهای آب بسته می ماند رسوبات آب لوله ها را پر می کرد. پس باید همیشه باز می بود و من تازه وارد کویر نشین از آن بی خبر بودم

https://www.facebook.com/HooshvarFC/